دلنوشته های من جایی فقط و فقط برای نوشتن نوشته های دل من |
|||
یک شنبه 27 اسفند 1392برچسب:, :: 20:59 :: نويسنده : تارا
سلام. خوب رادیو تراپیم کم کم داره تموم میشه. تو مرکز درمانی دوستای خوبی پیدا کردم.با یکیشون هم دانشگاهی بودم.قیافه سمیرا برا من خیلی آشنا و قیافه من برا اون خیلی آشنا. دختر فوق العاده ای بود.مشکلش تومور مغزی بود،توموری که زود تشخیص داده بودن و عملش کرده بودن بعدش هم رادیو تراپی.وفرنوش که کتفش دست راستش رو به خاطر داشتن تومور برداشته بودن.تقریبا هم سن و سال بودیم . شب چهارشنبه سوری هم با هم رفتیم پیتزایی (اصلا نچسبید چون همه مون درگیر عوارض درمان بودیم)و به خاطر دیربرگشتنمون به آسایشگاه ،نگهبان و پرستار شب داشن باهامون دعوا میکردن که من و فرنوش ب جنگولک بازی از زیر دعوای شدیدشون در رفتیم..... نظرات شما عزیزان:
افرین به تو و فرنوش
پيوندها
عینک آفتابی ریبنhttp://">عینک آفتابی ریبن
ساعت دیواری">ساعت دیواری
عینک آفتابی">عینک افتابی
تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
|||
|