دلنوشته های من جایی فقط و فقط برای نوشتن نوشته های دل من |
|||
خوب امروز شبکه نمایش یه فیلم هندی گذاشته بود به اسم(قول میدهم).حکایت دکتری بود که تصادف کرده بود و بعد از تصادفش از گردن به پایین دچار نقص شده بود و نمیتونست حرکت کنه.با این اتفاق نامزدش هم ازش جدا شد و خودش در بی انگیزگی کامل بسر میبرد تا اینکه یکی از مریض های بیمارستان با تلاشش سعی کرد تا دکتر رو به زندگیش برگردونه.وبعد از کلی تلاش موفق شد... یه جورایی احساس همبستگی و مشابهت میکردم بین خودم و اون دکتر...منم زندگیم رو گسله...رو لغزشگاه...امیدوارم نه توانم رو از دست بدم نه انگیزه هام...هنوزم به خودم به امیدوارم....زندگیم.درس خوندنم.استعدادم.کارو....دلبستگی دارم و امیدوارم موفق باشم وبمونم.... نظرات شما عزیزان:
جالب بود
پاسخ: :) شهرزاد
![]() ساعت12:41---17 خرداد 1393
میمونی!!!(یه وقت بد نخونیش ها!!!)
![]() پاسخ:آها! منظورت همون -می مانم-هستش دیگه... 0-0
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() نويسندگان |
|||
![]() |